چنگیزخان مغول پس از تاخت و تازهای متعدد خود در چین شمالی توانست پکن پایتخت چین را به سلطه خود در آورد،
با بدست آوردن کشور چین و گسترش قلمروشان مغول ها توانستن با ایران یعنی دولت وقت خوارزمشاهیان همسایه شوند. و دارای مرز مشترک شوند. آنچه از شواهد و کتب تاریخی برمیآید لشکرکشی چنگیزخان مغول به ایران برای بهدست آوردن سرزمین تازه و کسب غنائم نبود یا بهتر است بگوییم در ابتدا چنین هدفی را نداشت، زیراکه چنگیز با وجود کشور پر ثروت و عظیم چین که در تصرف داشت به لشکرکشی به ایران و دیگر بلاد نیازی نداشت.و بیشتر به رواج بازرگانی و تردد تجارمغول با دیگر کشورها بویژه ایران بود.
چنگیزخان برای رسیدن به این هدف با سلطان محمد خوارزمشاه که او را پادشاهی مقتدر میدانست وارد مذاکره و ایجاد رابطه شد.
به همین منظور جمعی از تجار خود را به ریاست محمود یلواج با هدایایی و نامه ای به خدمت سلطان محمد خوارزمشاه فرستاد،
سلطان محمد نیز که در صدد توسعه متصرفات خود بود از اینکه چنگیز او را در نامهاش با عنوان فرزند خطاب کرده خشمگین شد
محمود یلواج با تدابیری آتش خشم محمدشاه را فرونشاند و راضی ساخت که با چنگیز خان وارد روابط دوستانه شود.
در جریان ایجاد روابط با هم بودن که تعدادی از بازرگان مسلمان از قلمرو سلطان محمد پارهای اجناس به ولایت خان مغول بردند و چنگیزخان باوجود اینکه در آغاز با آنها با خشونت رفتار نموده بود، سرانجام از بازرگانان مسلمان دلجویی نمود و آنها را به خشنودی بازگرداند. در بازگشت این بازرگانان در سال ۱۲۱۸ میلادی (۶۱۴ ه.ق) تعدادی از بازرگان مغول که ۴۵۰ نفر بودند، با پارهای اجناس و نامهای شامل توصیهٔ آنها و درخواست برقراری رابطه بین دو دولت، به قلمرو سلطان محمد خوارزمشاه فرستاد شدن. اما غایرخان (اینالجق)که در آن زمان حاکم اترار بود و از طرفی نسبت خویشاوندی با سلطان محمد داشت (برادرزاده و تحت حمایت ترکان خاتون مادر محمد خوارزمشاه بود)، در اموال بازرگانان طمع کرد و تجار مغول را به اتهام جاسوسی در سرحد قلمروی مورد حکومتش توقیف نمود و با اجازهٔ سلطان محمدشاه که در آن هنگام در ولایت عراق بسر می برد تمامی این بازرگانان را قتلعام کرد، البته ناگفته نماند که سلطان محمد با توجه به گزارش غایرخان که بازرگانان را جاسوس خطاب نموده بود موافقت با کشتار بازرگانان شد، سپس گماشتگان خوارزمشاه بار کاروان را که شامل ۵۰۰ شتر طلا، نقره، مصنوعات ابریشمی چینی، پوستهای گرانبها و امثال اینها بود فروختند و مبلغ حاصل را به مرکز دولت خوارزمشاهی فرستادند.
از آن طرف وقتی چنگیز خان از واقعهٔ اترار مطلع شد، بسیار خشمگین شد اما با کنترل خشم خود، آخرین تلاشش را برای جلب رضایت از طریق مسالمت آمیز انجام داد. چنگیزخان یک مسلمان را که پیش از این در خدمت سلطان تکش بود و توسط دو مغول همراهی میشد، برای اعتراض به عملکرد غایرخان(اینالجق) اعزام نمود و خواستار تسلیم کردن حاکم اترار به مغولان شد.
اما سلطان محمد مایل به استرداد غایرخان نشد زیرا بیشتر لشکریان و غالب سرکردگان لشکر او از خویشان غایرخان بودند و از طرف دیگر با ترکان خاتون مادر سلطان محمد، هم خویشاوند بودند، ترکان خاتون، که در کارها نفوذ داشت نیز به قدرت ترکان قنقلی پشت گرم بود و چنین شد که سلطان محمد نه تنها درخواست چنگیز خان را قبول نکرد بلکه سفیر چنگیزخان را که برای ابلاغ درخواست استرداد غایرخان به پایتخت خوارزمشاهیان آمده بود، به امر سلطان محمد به قتل رسید و همراهان او با ریش و سبیل بریده به نزد چنگیز فرستادن . تا این رفتار جنگ طلبانهٔ محمد خوارزمشاه هجوم چنگیزخان را به آسیای مرکزی را سرعت ببخشد و بهانه ای برای کشتار و ویرانی ایران شود .
چنگیز خان مغول توانست حکومت خوارزمشاهیان، حکومت سلجوقیان و حکومت خداوندان الموت(اسماعیلیان) را نابود کند .
و در پایان با مرگ طبیعی زندگی را وداع گفت تا یکی از شکست ناپذیر ترین شاهان تاریخ باشد .
چنگیزخان مغول و حمله به ایران
04
مرداد